پلک

پلکـــی زده ام،نامه رسان آمده رفتــــــه...

پلک

پلکـــی زده ام،نامه رسان آمده رفتــــــه...

پلک

میگویند،آن "ساعت" که فرا رسد، خواهی دید: تمام مکثت در اینجا،نیم روزی بیش نبوده، که حتی کمتر.*
همه چیز شبیه یک خواب کوتاه نیمروزی، به پلک گشودنی تمام میشود!
...
اینجا را گذاشته ام "پلک" که مَتّه شوم روی اعصابم، که هِی هرروز یادم بیاید همۀ زندگی به قدر پلک بر هم زدنی بیش نیست ، که حواسم باشد در فاصلۀ بین دو پلک، چه دارم میکنم!
یادم بماند، پلک، سنگین شود اگر، باخته ام تمام بخت را...
................
*35 احقاف
____________________________________________
پــریــچــهــــــر



طبقه بندی موضوعی

درس عبرت/ یک برداشت ساده

چهارشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۲، ۰۵:۳۲ ب.ظ

میخواستم این مطلب را حذف کنم اما همینجوری، گذاشتم بماند

درس عبرت/رذائل و جوانی

بنده معتقدم یک سفر زیارتی حتماً باید دستاوردی داشته باشد؛...ماجرا راجع به چهار شخص مسنّی بود که در زائرسرا با آنها همسفر شده بودم؛ من معتقدم وقتی کسی از یک سفر زیارتی برمیگردد حتماً باید چیزی گیرش آمده باشد؛ یک نوری در قلبش، یک اندیشۀ خوب جهت جهت ادامۀ زندگیش، یک ترقی در عبادتش، یا اگر هیچکدام ازینها هم نصیبش نشد ، لااقل مثل من درس عبرتی از سفر... حقیر در سفر اخیر به مشهد این مطلب را که بارها و بارها از علما و بزرگان شنیده و در منابع دینی خوانده بودم را به عینه دیدم و باور کردم که "تا جوانیم باید وجودمان را  از رذائل پاک کنیم" . قول امام بزرگوار که "در پیری رذائل در وجود انسان ریشه میدواند و کار سخت میشود" را از نزدیک لمس کردم. ماجرا راجع به چهار خانم مسنّی بود که در زائرسرا با آنها همسفر شده بودم؛ و  صفت مناعت طبع و بخشش   و  ضدّ آن یعنی لئامت طبع و حرص و طمع  بصورت 2به2 بین آن چهار دوست طوری تقسیم شده بود که درست مثل یک تابلوی عکس سیاه و سفید ، رنگهای متضاد مقابل هم قرار گرفته بودند. تا حالا برایم پیش نیامده بود که افرادی دارای این صفاتِ ضد را در کنار هم اینقدر نزدیک ببینم و تفاوتشان تا این حد به چشمم بیاید. دو بانوی بزرگوار که دارای طبع بلند و دستان بخشنده بودند این صفت در تمام حرکات و سکناتشان کاملاً مشهود و 2 دوستی که درست ضدِّ این بودند این رذائل گویی با گوشت و پوست و خونشان آمیخته شده بود طوری که در ریزترین حرکات، صحبتها، حتی حالتهای چهره شان نمایان بود، حتی شوخی هایشان هم رنگ و بوی این صفات را به خود گرفته بود. برایم پر واضح است که دور کردن صفاتی که دیگر جزئی از شخصیّت فرد شده چقدر میتواند سخت باشد؛ و وای بر من، وای بر ما اگر عنان زمان از کفمان برود؛ نباید بگذاریم زود دیر شود...

بهار عمر، جوانى است مغتنم دارش ***که این بهار ز پى، محنت خزان دارد

par

۹۲/۱۲/۲۱

نظرات  (۱)

کاشکی ازکاراشون مثال هم زده بودی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آرام بگیر، خدا همین جاست


  • ابزار بدون تبلیغات