پلک

پلکـــی زده ام،نامه رسان آمده رفتــــــه...

پلک

پلکـــی زده ام،نامه رسان آمده رفتــــــه...

پلک

میگویند،آن "ساعت" که فرا رسد، خواهی دید: تمام مکثت در اینجا،نیم روزی بیش نبوده، که حتی کمتر.*
همه چیز شبیه یک خواب کوتاه نیمروزی، به پلک گشودنی تمام میشود!
...
اینجا را گذاشته ام "پلک" که مَتّه شوم روی اعصابم، که هِی هرروز یادم بیاید همۀ زندگی به قدر پلک بر هم زدنی بیش نیست ، که حواسم باشد در فاصلۀ بین دو پلک، چه دارم میکنم!
یادم بماند، پلک، سنگین شود اگر، باخته ام تمام بخت را...
................
*35 احقاف
____________________________________________
پــریــچــهــــــر



طبقه بندی موضوعی

یادش بخیر اونوقتا...

اینجا چند عکس یادگاری از روزای دانشجویی و خوابگاهمون گذاشتم تا هم برای دوستان تجدید خاطره بشه و هم  کسایی که مث من دلتنگ گذشته هاشونن با بنده همزاد پنداری کنند و کمی هم همدردی!

آلبوم رو در ادامه مطلب ببینید...

[به دلیل استقبال بینظر ازین پستِ وزین و درخواستهای مکرر دوستانِ فاضلِ بنده چند عکس دیگه هم اضافه شد(حالا اگه یه مطلب علمی میذاشتم باید اینجا مگس میپروندم!)]

 سوءتفاهم نشه ما دانشجوی فقه و حقوق بودیم فقط توی دانشکده هنر درس میخوندیم!

  غذای سلف خوشمزه بود دیگه

   

بعضی دوستان بودند که شبای امتحان دست به دامن خدا و ائمّۀ اطهار و تمام امامزاده ها میشدن، حتی مورد داشتیم طرف، نماز قضاهای 1سالشو تو همون ایام ادا میکرد! عجب ایام بابرکتی اند این ایام امتحانا... 

حیاط پشتی خوابگاه؛ به به!

  اردیبهشت و حیاط دانشکده، چه چه!

اتاق بغلی 

             قیاس مع الفارق  اگه گفتی کدومش مال منه؟

                           

                          

سال دوم دانشگاه و اینم اتاق ما

    

بدون شرح

بعضی دوستان خیلی به شیر علافه داشتند!

مسابقۀ آشپزی در خوابگاه

کسی دلش نخواد!

کلاسهای جذاب حضرت استاد مولوی (مولانا)و دوستانِ مشتاق علم

نه صحنه تئاتر نه کلاس نقاشی، کلاس فلسفه است اینجا!

   البته این دستهای ظریف و زیبا متعلق به یکی از رفقای هنردوست این حقیر میباشد

ازین دست، بچه ها بودن بعضیا

 ما  که حرفی نداشتیم ، بنده خدا خودش راضی نبود بین  10نفر تقسیم شه!

دانشکده هنر و علوم انسانی فارسان

استغفرالله !ما که نبودیم، دوستان ناباب بودند

بععععععععله. ازین دست، بچه ها بودیم ما؛ البته این من نیستم، هم اتاقی مه

 بچه های خوب کلاس ما

کیک ها رو بچسب!یکی دیگه از جشنهای فارغ التحصیلی

اردوی قم

انقلاب روحیِ 2 تن از دوستان فاضل، پس از بازگشت از اردوی قم!

عمراً اگر میدونستن دارم چه عکسی ازشون میگیرم اینجوری میخندیدند 

و در آخر برای اینکه دیدن این عکسها بلاخره یه سودی براتون داشته باشه، و به عنوان نتیجه گیری اخلاقی میخوام بگم ما همۀ این عکسها رو با گوشی سونی اریکسون k750 انداختیم، نه آیفون داشتیم نه  دوربین عکسبرداری اما خوش بودیم

    par

نظرات  (۱۷)

سلام دوستان کسی از محمد دیبا خبر داره جویای احوالش میشین 

۲۴ آبان ۹۳ ، ۱۴:۵۰ قلمی شکسته
چ عکسای جولبیییییییییی
بخصوص اون دم\اییها
خیلی ایده ی خوبی بود ب هم اتقاقیا بگیم یه همچی عکسی بگیریمممممم
بنظرم اون عکسوبردارین بهتره
استغفرالله !ما که نبودیم، دوستان ناباب بودند
 درست نیست وجوداین عکس!

پاسخ:
سلام ممنون، آره تا میتونید ازین دوران عکس بندازید چون بعد از زمانی فقط خاطرات میمونه و عکسها.    و بعدترش خاطرات هم فراموش میشه و فقط میمونه عکس ها.
چرا درست نیست؟

حمزه یادت بخیر که چه عاشقانه پر کشیدی

یاد امینی آن افسر جوان همسشه پا به رکاب بخیر که نمی دانم در زمزمه های نیمه شبش چطور عشوه گری کرد که اینجور زود و قشنگ نازشو خریدن

یاد عبدلله بخیر که چه عاشقانه و مظلومانه در راه دفاع از ناموس شیعه سرداد.........

یاد همه دوستان سفرکرده بخیر هدیه به روح مطهرشان یک دسته گل صلوات

اللهم صل علی محمد وآل محمد

ممنون از مطالب قشنگتون هر چند امروز دل ما رو .............

پاسخ:
اللهم صلّ علی محمد و آل محمد...
در پناه حق باشید.
ایام تحصیل اونم مخصوصا سالهای آخرش که بناست دوستان از هم جدا بشن یکی از بهترین و شیرین ترین دوران عمر آدماس با دیدن عکسها و مطالب دوران تحصیل شما خووبان بغض عجیبی گلومو گرفت یاد رفقای خوبی افتادم که الان فقط یادشون و سنگ نیم متری در بهشت رضوان ازشون برامون مونده دوستانی که روزی خنده و شیطنتشون تمام عشقمون بود -یادهمشون بخیر
پاسخ:
بله صحیح، ایامیست که هیچ تکرار پذیر نیست
مدیر وبلاگ لطفا همه عکس های گوشیk750 را هرجه سریعتر به ایمیل اینجانب ارسال فرمایید.
با تشکر
پاسخ:
نُچ عکسی 1000 تومن، تازه باید از فارسان تا سفید دشت هم بهم کولی بدی! هه خخخخخ هه!
بادیدن عکس کفشا انقد هیجان زده شدم که کل اهل خونه باخبرشدن،فکر نمی کردم هنوز این عکس را نگه داشته باشی..........
خوشبحال خودمون تو اون روزا چقدسرخوش بودیم.......
پاسخ:
ما اینیم دیگه، تازه خیلی چیزای دیگه هم دارم واسه رو کردن، کجاشو دیدی؟
سلام
اگه تو عمرت یه کار به درد بخور کرده باشی این کارت بوده
واقعا شاهکار بود
آفرییییییییییییییییییین
اگه ترشی نخوری یه چیز میشی
پاسخ:
شاهکار؟ شاه و کار؟!!!!
سلام همکلاسی عزیز امیدوارم که حالتون خوب باشه از اینکه یاد و خاطره دانشگاه رو زنده نگه داشتی سپاسگذارم.
در ضمن اونکه نوشته پسر شجاع حامد اسدیه
پاسخ:
به به سلام. خوش اومدید، آره خودم فهمیدم کار ایشونه، باید یه اثر فاخر در وصفشون بسرایم! خوشحالم کردید
۱۸ فروردين ۹۳ ، ۰۶:۵۶ اگه فهمیـــــدی کی ام؟!
دم م.م.راد گرم
اصن یه جنقی نامی آبرو دانشجو جماعت رو بر باد داده
پاسخ:
خیلی ممنون از لطفتون. اصلا مایه ننگ آفرینش بوده این آدم (راستی این چه فازیه همه دارن؟ هرکی میاد خودشو معرفی نمیکنه بعد میگه حدس بزن من کی ام، مگه منِ بیچاره علم غیب دارم، خب خودتونو معرفی کنین دیگه؛ حالا شما؟)
۱۸ فروردين ۹۳ ، ۰۵:۴۴ اگه فهمیـــــدی کی ام؟!
به به سلام
اوووووووووو چه کرده
عالی بود
بسی خوشا بحالت من از دوران دانشگاهم یه عکسم ندارم
چند تا مورد:
1.اون کفش راستیه ماله توئه
2.روی آش با چی قرمز شده؟!!!!!!!لبو؟
3.چقدر شماها لارجید بابا دمتون گرم...واسه هر فارغ التحصیلی کیک و جشن میگرفتید.واسه ما ازین خبرا نبود!در کل فهمیدم که دانشگاههای تهران خیلی بی ذوق و خسیسن
4.شما با پسرا چیکار داشتی؟!
5.آهای k750اون زمان واسه خودش موبایلی بوده هاااااا!
پاسخ:
سلام به به 1-راست از کدوم جهت؟ روبرو یا روبروی روبرو 2-آفرین، معلوم شد آشپزیا 3-بابا دانشگاه ما هم واسمون جشن نگرفت، ما خودمون زوری بودجه گرفتیم تو خوابگاه و یه بارم دانشگاه جشن راه انداختیم 4-اون پسرا نا سلامتی همکلاسیامون بودنا، تازه این عکسا رو که من ازشون ننداختم، من فقط کپی کننده بودم 5-آره اما این آخرا دیگه حسابی خز شده بود اما من همین گوشی خز رو تا چند ماه هم داشتم و واسم کار میداد، دیگه کلا همه چیش از کار افتاد که ولش کردم ، تازه اونم مجبورم کردن
پسر شجاع خوب بود
متشکر

پاسخ:
ممنون همکلاسی، خودتونو معرفی نکردین؟
۲۴ اسفند ۹۲ ، ۰۵:۵۹ دوست خیلی قدیمی
هوی جنقی، این روزا چقدر خالی بند شدی. همه بچه ها میدونن که تو از اول کتاب به دست و جزوه به بغل بودی و هر روز 10 ساعت درس می خوندی و بقیه ی ساعت ها رو نظافت می کردی.
راستی هنوز نفهمیدی من کی ام؟
پاسخ:
با این حساب من یک موجود بسیار بسیار مفید و مایۀ افتخار خانواده بودم و خبر نداشتم ضمناً با 90و خورده ای درصد اطمینان میدونم کی هستی خودتو به جای دوست قدیمی جا نزن اون کامنت رو یکی دیگه نوشته دوست خیلی قدیمی
1-دخترچی من توکف اشتهای توام غذاتوکه تاته خوردی سطل آشغالتم پر پاکت شیرهتازه میخواستی لاغرم بشی
2-درمورد عکس هندونه این بیچاره روش به ماست-اگه راست میگی پشتشونشون میدادی ببینم چیزی ازش باقی مونده
3-چراعکس لباس نشسته هاتو که تو تشت جمع میکردی نذاشتی
4-درمورد عکس اتاق بغلی باکمی دقت می بینی که بخشی از لباسهای من بصورت کاملا مرتب وتوی پلاستیک آویزونه-این نهایت تمیز بودن مارو نشون میده
5-اون سجاده وجانمازم که احیانا مال تونیست
6-عکس شیشه های روغن زیتونتو که سرمی کشیدی نذاشتی چرا
7-اون آینه پشت سر عروسکام که حسابی جریان داره-واسه ....
پاسخ:
خب عزیزم بیدار شو دیگه صبح شده، خواب و رویا بسه، باید بری مدرسه! (راستی خانوم نصیری یادم رفت بگم اون 5تا انگشت منقش به آثار هنری مال کی بود! بگم؟ بگم؟)
ای دوست قدیمی که کامنت گذاشتی و پته این خانوم را روی آب ریختی
احسنت به تو
یحتمل رابطه ای با رئیس جمهور سابق داری که این چنین در بگم بگم استادی
تمام جارو به دستان خوابگاه شرمشان باد!!
خانم جندقی با این احوالاتی که داشتید حتمن جزوه هایتان هم تکمیل و تمام بوده است!
مرگ بر تو!!
پاسخ:
جندقی نه و جنقی هه هه مرگ بر آمریکا ، اسرائیل ، منافقین و کفار ! ما هم کنار اینا جا دادید جناب م.م.راد چرا؟ بخاطر یه جارو؟ بخاطر یه جزوه؟ بخاطر یک مشت دلار؟(ببخشید این قسمت مربوط به اینجا نبود) به جان شما جزوه رو دیگه نمینوشتم حتی یه 3واحدی هم بخاطر عدم حضور در کلاس حذف شدم؛ بابا ما هم یه نمه آبرو داریم واسه خودمون
۲۳ اسفند ۹۲ ، ۱۲:۵۹ دوست قدیمی
آی جنقی، چرا خالی میبندی؟ جارو بدست ما که خودت بودی. سنبل نظافت و نظم در سوئیت یادته روزی چندبار اتاق رو تمییز میکردی ما باز میومدیم به هم میریختیم؟
اگه گفتی من کی ام؟
پاسخ:
هرکی هستی ای دوست قدیمی خواهش میکنم آبرو داری بفرما، و افشاگری نفرما! دوستان تازه وارد هستند نیازی نیست هویت واقعی ما همینجا در دم براشون فاش بشه؛ این بحثا باشه واسه تو خونه !
شرمتان باد!!!!
شما آبروی همه دانشجو ها و خوابگاهی ها رو بردین!
خجالت نمی کشین اینقدر اتاقتون تمیزه؟؟؟
ما دوران دانشجویی اتاقمون طوری بود که وقتی میخواستی بشینی زمین باید اول کلی چاله میکندی تا یه جا واسه نشیمن گاهت پیدا کنی. حالا ما تمیز ترین و با سلیقه ترین اتاق خوابگاه بودیم و همیشه از بابت این موضوع پیش بقیه بچه های خوابگاه شرمنده و سر افکنده بودیم.
اتاق خوابگاه باید جوری باشه که وقتی درشو وا میکنی بوی سیگار های یک ماهه مونده توی جاسیگاری همچین بزنه تو دماغت که استفراغت بگیره!! اون وقت عکس حیاط پشتی رو میذاری؟؟ حیاط پشتی ما فقط برا کسایی بود که فاز غم میگیرن و میخوان تنهایی سیگار بکشن.

شرمت باد!!!!!

حیف که آرشیوم بهم ریخته ست وگرنه یه عکس میذاشتم تا بدونی اتاق باید چجوری باشه.
!!!!!!
پاسخ:
ما که روسپید بودیم و همۀ سعی خویش را مبذول داشته تا آبرو داری نماییم، دوستان ،ناخلف بودند و جارو به دست! شرمشان باد، ننگشان باد...
خیلی کار جالبی بود
پاسخ:
قابل شما رو نداشت

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آرام بگیر، خدا همین جاست


  • ابزار بدون تبلیغات