ما، جهان
پنجشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۲:۰۱ ب.ظ
کوچکیم ، مثل...
فقط لحظه ای بیندیش...
چراییِ بودنت را؟!
par
۹۳/۰۲/۰۴
میگویند،آن "ساعت" که فرا رسد، خواهی دید: تمام مکثت در اینجا،نیم روزی بیش نبوده، که حتی کمتر.*
همه چیز شبیه یک خواب کوتاه نیمروزی، به پلک گشودنی تمام میشود!
...
اینجا را گذاشته ام "پلک" که مَتّه شوم روی اعصابم، که هِی هرروز یادم بیاید همۀ زندگی به قدر پلک بر هم زدنی بیش نیست ، که حواسم باشد در فاصلۀ بین دو پلک، چه دارم میکنم!
یادم بماند، پلک، سنگین شود اگر، باخته ام تمام بخت را...
................
*35 احقاف
____________________________________________
پــریــچــهــــــر
بایگانی
- شهریور ۱۳۹۴ (۱)
- مرداد ۱۳۹۴ (۷)
- خرداد ۱۳۹۴ (۱)
- ارديبهشت ۱۳۹۴ (۶)
- فروردين ۱۳۹۴ (۶)
- اسفند ۱۳۹۳ (۲)
- بهمن ۱۳۹۳ (۷)
- دی ۱۳۹۳ (۱۲)
- آذر ۱۳۹۳ (۱۱)
- آبان ۱۳۹۳ (۱۰)
- مهر ۱۳۹۳ (۱۳)
- شهریور ۱۳۹۳ (۹)
- مرداد ۱۳۹۳ (۲۱)
- تیر ۱۳۹۳ (۲۴)
- خرداد ۱۳۹۳ (۱۲)
- ارديبهشت ۱۳۹۳ (۱۴)
- فروردين ۱۳۹۳ (۱۴)
- اسفند ۱۳۹۲ (۱۵)
- بهمن ۱۳۹۲ (۷)
۰۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۳:۴۷
دخترقم
دخترقم
تصویر زیباست
متنی با سوالی متفکرانه و عمیق و زیباست
هستم چون خدا خواست باشم
هستم تا بیندیشم تا عمل صالح لز خود جای برنهم هستم تا خلق را بتوانم برای رضای خدا راضی و شاد نگه دارم
متنی با سوالی متفکرانه و عمیق و زیباست
هستم چون خدا خواست باشم
هستم تا بیندیشم تا عمل صالح لز خود جای برنهم هستم تا خلق را بتوانم برای رضای خدا راضی و شاد نگه دارم
۰۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۵:۴۰
م.م.راد
م.م.راد
چرایی نداره
یه اتفاق بوده
!
یه اتفاق بوده
!
ماییم که میثاق و عهدمان را فراموش میکنیم.