پلک

پلکـــی زده ام،نامه رسان آمده رفتــــــه...

پلک

پلکـــی زده ام،نامه رسان آمده رفتــــــه...

پلک

میگویند،آن "ساعت" که فرا رسد، خواهی دید: تمام مکثت در اینجا،نیم روزی بیش نبوده، که حتی کمتر.*
همه چیز شبیه یک خواب کوتاه نیمروزی، به پلک گشودنی تمام میشود!
...
اینجا را گذاشته ام "پلک" که مَتّه شوم روی اعصابم، که هِی هرروز یادم بیاید همۀ زندگی به قدر پلک بر هم زدنی بیش نیست ، که حواسم باشد در فاصلۀ بین دو پلک، چه دارم میکنم!
یادم بماند، پلک، سنگین شود اگر، باخته ام تمام بخت را...
................
*35 احقاف
____________________________________________
پــریــچــهــــــر



طبقه بندی موضوعی

حقوق ب ش ر !

چهارشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۳۸ ق.ظ

هی تو!

اینها که بر سرمان میپاشی، مثل نُقل و نبات

                              بُمب است

                                  میفهمی؟

..............................................

چهار روز بعد از بمباران شیمیایی به هوش آمد ، نه خود را شناخت، نه سردشت را، عروس نوبخت!

روزی بود مثل امروز...

هفتم تیر 1366بمباران شیمیایی سردشت

par

نظرات  (۳)

ننگ بر این حقوق بشر و حقوق بشری ها
پاسخ:
صد در صد
خدا لعنتشون کنه
اینکه بر سرمان میپاشی مثل نقل و نبات بمب است!
تا حالا اینجوریشو نشنیده بودم

جالب بود و حالی جدید را بیان میکرد. ممنون دختر بهاری

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آرام بگیر، خدا همین جاست


  • ابزار بدون تبلیغات