پلک

پلکـــی زده ام،نامه رسان آمده رفتــــــه...

پلک

پلکـــی زده ام،نامه رسان آمده رفتــــــه...

پلک

میگویند،آن "ساعت" که فرا رسد، خواهی دید: تمام مکثت در اینجا،نیم روزی بیش نبوده، که حتی کمتر.*
همه چیز شبیه یک خواب کوتاه نیمروزی، به پلک گشودنی تمام میشود!
...
اینجا را گذاشته ام "پلک" که مَتّه شوم روی اعصابم، که هِی هرروز یادم بیاید همۀ زندگی به قدر پلک بر هم زدنی بیش نیست ، که حواسم باشد در فاصلۀ بین دو پلک، چه دارم میکنم!
یادم بماند، پلک، سنگین شود اگر، باخته ام تمام بخت را...
................
*35 احقاف
____________________________________________
پــریــچــهــــــر



طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نیاز حیاتی» ثبت شده است

نوشتن برای بعضی ها یک ژست است ، برای بعضی ها یک فن

آدمهایی هستند اما، که مینویسند تا زنده بمانند

و تو تصور کن کسی را که نوشتن برایش «ممدّ حیات» باشد؛ که ننویسد اگر، گویی به شماره می افتند نفس هایش

و  تصور کن کسی را که چندیست به تنگی نفس مبتلا گشته و ریه هایش پر است اما، از شوق زندگی

.

.

....حال این روزهایم را برایت گفتم

 .

.....................

+یک روز میگویم چرا بعضی به نوشتن زنده اند

۴ نظر ۰۸ بهمن ۹۳ ، ۱۹:۲۴
پریچهـــــر
آرام بگیر، خدا همین جاست


  • ابزار بدون تبلیغات