پلک

پلکـــی زده ام،نامه رسان آمده رفتــــــه...

پلک

پلکـــی زده ام،نامه رسان آمده رفتــــــه...

پلک

میگویند،آن "ساعت" که فرا رسد، خواهی دید: تمام مکثت در اینجا،نیم روزی بیش نبوده، که حتی کمتر.*
همه چیز شبیه یک خواب کوتاه نیمروزی، به پلک گشودنی تمام میشود!
...
اینجا را گذاشته ام "پلک" که مَتّه شوم روی اعصابم، که هِی هرروز یادم بیاید همۀ زندگی به قدر پلک بر هم زدنی بیش نیست ، که حواسم باشد در فاصلۀ بین دو پلک، چه دارم میکنم!
یادم بماند، پلک، سنگین شود اگر، باخته ام تمام بخت را...
................
*35 احقاف
____________________________________________
پــریــچــهــــــر



طبقه بندی موضوعی

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کربلا» ثبت شده است

... أمّا بَعد فَکأَنَّ الدُّنیا لَم تَکُن، وَ کَأَنَّ الاخِرَةِ لَم تَزَل. وَالسَّلام

۴ نظر ۱۴ دی ۹۳ ، ۰۲:۴۹
پریچهـــــر

تلّ زینبیّه :

کوه بر بلندای تپه ای قامت افراشته باشد

شقّ القمر از سرش گذشته؛

نگران خورشیدیست که اینبار، بر سر نیزه طلوع خواهد کرد!

par

۴ نظر ۱۷ آبان ۹۳ ، ۲۱:۲۵
پریچهـــــر

فقط خدا میداند

اگر نبودی

چه بودیم!

امام حسین

۸ نظر ۱۴ آبان ۹۳ ، ۱۶:۵۸
پریچهـــــر

برگشتم، آرام، بیصدا، با دلی که دیگر نداشتم

  محمد امین به استقبال آمد؛ به خانه که رسیدیم اذان صبح میوزید...

 par

۲ نظر ۱۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۱۲
پریچهـــــر

سلام عازم کربلا هستم و آتشفشانی از واژه در گلویم خاموش!

خسته ام

دعا کنید ازمن، چیزی باز نیاید

............

همین

par

۴ نظر ۰۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۲:۱۷
پریچهـــــر
آرام بگیر، خدا همین جاست


  • ابزار بدون تبلیغات