پلک

پلکـــی زده ام،نامه رسان آمده رفتــــــه...

پلک

پلکـــی زده ام،نامه رسان آمده رفتــــــه...

پلک

میگویند،آن "ساعت" که فرا رسد، خواهی دید: تمام مکثت در اینجا،نیم روزی بیش نبوده، که حتی کمتر.*
همه چیز شبیه یک خواب کوتاه نیمروزی، به پلک گشودنی تمام میشود!
...
اینجا را گذاشته ام "پلک" که مَتّه شوم روی اعصابم، که هِی هرروز یادم بیاید همۀ زندگی به قدر پلک بر هم زدنی بیش نیست ، که حواسم باشد در فاصلۀ بین دو پلک، چه دارم میکنم!
یادم بماند، پلک، سنگین شود اگر، باخته ام تمام بخت را...
................
*35 احقاف
____________________________________________
پــریــچــهــــــر



طبقه بندی موضوعی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گناه» ثبت شده است

روایت است:

با هرگناه قسمتی از عقل برداشته میشود که هرگز بازنخواهد گشت حتی به توبه!

(نقل به مضمون)

۶ نظر ۰۷ آذر ۹۳ ، ۰۲:۰۰
پریچهـــــر

ماهی که در آن شیطان در زنجیر بود

   گذشت از گناهانی که کردیم،

چنین بر میآید

  "ماهی از شکم گندیده"

۳ نظر ۰۵ مرداد ۹۳ ، ۱۸:۲۳
پریچهـــــر

فکر کن برایت خیلی زود باشد اما قرص خواب میخوری که بتوانی 10 و نیمِ شب بخوابی تا مثل هرشب، دو ساعتی قبلِ سحر بیدار باشی، و فکر کن شب جمعه باشد و به دعای کمیل و زیارت عاشورایی دل بسته باشی که بعد از نماز شب بخوانی، فکر کن درسهایت را نیمه کاره بگذاری که فقط زود بخوابی، و تمام طول روزت را انتظار کشیده باشی برای نیمه شب و....

.

بعدچشم باز که میکنی، خورشید وسط آسمان باشد، شب جمعه ات روز جمعه شده نماز شب که هیچ، نماز صبحت هم از دست رفته باشد

آن هم کِی؟ یک روز قبل از شب بیست و یکم ماه رمضان!

درسکوت پای لپتاپت بنشینی و با چشمهای اشکی همش به این فکر کنی، دیروز چه کردم مگر؟ چه گناهی از من سر زد که بیخبرم؟ چه کردم که دعوتم نکردند

فکر کن بدتر از همه اینها این باشد که هیچ به ذهنت نرسد، هیچ... حتی احتمال ندهی فلان کارَت گناه بوده باشد که این شد جزایش!

+حالم خوب نیست، نمیدانم چه کردم که راهم ندادند، نمیدانم

+بارها و بارها خواستم اینجا را ببندم ، استاد فاضلی دارم که مانع شدند؛ ایشان میفرمایند: نه قلمی که داری متعلق به توست، نه اینجا مال تو

...................

"اینجا مال تو نیست"

پس چرا برایش تصمیم گرفتی؟ چرا گفتی میخواهم بروم؟خدایا یعنی این تو را ناراحت کرده؟ نمیدانم باید باز هم فکر کنم

par

۱۱ نظر ۲۷ تیر ۹۳ ، ۰۴:۵۷
پریچهـــــر

بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیِم

آیۀ31 سورۀ یوسف: "اِستَعصَمَ" : بر وزن اِستَفعَلَ در باب اِستِفعال یعنی به زحمت چیزی را به دست آوردن: یوسف در مواجهه با زلیخا استعصام کرد یعنی به سختی تلاش کرد تا عصمت خود را حفظ کند و نیز از خدا طلب عصمت نمود پس خداوند به او عطا فرمود. نکته: اعراض از هرگناهی و انجام هر واجبی (چه برسد به مکروهات و مستحبات) با سختی میسّر میشود  حتی برای پیامبری چون یوسف؛ پس نباید توقع داشت به سادگی اتفاق بیفتد؛ یا بخاطر فشار یا سختی، گناهِ خود را تو جیه کرد

par

۱ نظر ۲۵ اسفند ۹۲ ، ۰۹:۴۱
پریچهـــــر
آرام بگیر، خدا همین جاست


  • ابزار بدون تبلیغات