پلک

پلکـــی زده ام،نامه رسان آمده رفتــــــه...

پلک

پلکـــی زده ام،نامه رسان آمده رفتــــــه...

پلک

میگویند،آن "ساعت" که فرا رسد، خواهی دید: تمام مکثت در اینجا،نیم روزی بیش نبوده، که حتی کمتر.*
همه چیز شبیه یک خواب کوتاه نیمروزی، به پلک گشودنی تمام میشود!
...
اینجا را گذاشته ام "پلک" که مَتّه شوم روی اعصابم، که هِی هرروز یادم بیاید همۀ زندگی به قدر پلک بر هم زدنی بیش نیست ، که حواسم باشد در فاصلۀ بین دو پلک، چه دارم میکنم!
یادم بماند، پلک، سنگین شود اگر، باخته ام تمام بخت را...
................
*35 احقاف
____________________________________________
پــریــچــهــــــر



طبقه بندی موضوعی

۱۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۳ ثبت شده است

شرمسار

.............

سعی میکرد رمز لپتابشو باز کنه آخه مدتها بود به دخترش شک کرده بود.

اسمهایی که چندبار اینور اونور از زبونش شنیده بود رو امتحان کرد:

.mehrdad    (error...).M E H R D A D     (error...).amir

(error...)

بیفایده بود؛ حدس میزد:

    .(!ESHGH(error...)   .DELDEDE(errror 

باز نمیشد

مرد ، نا امید به صندلی تکیه داد و سرش رو به اطراف چرخوند، ناگهان چشمش به عروسک فانتزی کنار لپتاپ افتاد و برگۀ چسبیده به صورتش، که روش نوشته شده بود: اگر لپتاپ رو لازم داشتی، رمزش " پ د ر" .

par

۷ نظر ۳۱ فروردين ۹۳ ، ۰۶:۴۹
پریچهـــــر

حالا رسیده ام به معنای بودن

به اینکه چرا خانه مان خالی نبود؟

تو تمام هستی ما بودی

...

چمدان را که می بستی

بوی بی کسی داشت به مشام میرسید

و ما

چونان در قماری

مات!

               یک شبه هستی مان را باختیم

               و مبهوتِ کیش تو 

              به مهره ها ی سوخته ای بدل گشتیم

               که شاه خویش را از دست داده اند

...

حالا رسیده ام به معنای جانبازی

به اینکه چقدر جای خالی ات در سینه ام درد میکند!

par

۶ نظر ۲۸ فروردين ۹۳ ، ۱۵:۲۹
پریچهـــــر

از کنارم برخاستی

که لحظه ای نباشی

.

.

.

و روزهای خوش

به همین سادگی تمام شد!

par

۲ نظر ۲۶ فروردين ۹۳ ، ۰۸:۳۴
پریچهـــــر

اعتماد به آدمیان

تکیه بر بناییست

که بنیاد ندارد

.....

ای دریغا!

دریغا...

par

۴ نظر ۲۶ فروردين ۹۳ ، ۰۱:۲۵
پریچهـــــر

از ساره:

 

چنین ستبر و مغرور که تویی

شوالیه های سرسختی

بی شک به خانه هاشان باز خواهند گشت

 به شکوه اَرگ ها سوگند

حرف آمدنت

حتی میان

          تَرَک های هر کنگره نیز

         پیچیده بود

آن هنگام که ارتشی بودم، از قیصر و کاووس

  با خورشید طلوع کرد

                       معشوقه ای مبعوث در انگور و می

                       به ظهور ایستاده با تنبور و نی با چشمان عربی،

  که تا در من نگریست

امپراطوری برجای بودم، معزول

عالیجنابی  سپرانداخته

                        با ارتشی که دیگر نداشت

                      با تمام اینها

                       هرگز چنین برنده نبودم...

p.ar

۸ نظر ۲۳ فروردين ۹۳ ، ۲۲:۰۳
پریچهـــــر

اشتباه حال این روزهای خیلی ازما:

  شاعری قبله نما را گم کرد سجده بر مردم کرد!

                                                                                                 

                                                                                                                                                       طرح از سید حسن حسینی

۰ نظر ۲۲ فروردين ۹۳ ، ۲۰:۵۶
پریچهـــــر

  آنچنان دلم سوخته که اشک هایم هنوز در حال تبخیرند و هرچه مینویسم دود شده،  به هوا میرود تا به حال چند کتابخانه به آتش کشیده ام، ناخواسته مواظب چشمهایتان باشید هنگام خواندن این سطور

par

۲ نظر ۲۰ فروردين ۹۳ ، ۰۹:۲۸
پریچهـــــر

شما میتوانید با ورود به این سایت و انجام یک تست، تا حدودی با وضعیت مزاجی خود آشنا شوید.

.

.

.

برای ورود به سایت طبایع بر روی عکس کلیک کنید

۰ نظر ۱۹ فروردين ۹۳ ، ۱۳:۱۰
پریچهـــــر

در پی آزادی گروگان‌های ربوده شده از سوی گروهک تروریستی موسوم به جیش العدل، روابط عمومی وزارت اطلاعات بیانیه‌ای صادر کرد. متن این بیانیه به شرح زیر است: بسم الله الرحمن الرحیم به آگاهی ملت شریف ایران می‌رساند، به حول و قوه الهی و با عنایات حضرت ولی عصر (عج)، چهار نفر مرزبانان ربوده شده کشورمان، در تاریخ ۱۷/۱/۹۳ آزاد و به میهن اسلامی بازگشتند.وزارت اطلاعات، وظیفه خود می‌داند از همه مسئولان، نهاد‌ها و دستگاه‌های اجرایی و بویژه، مساعی مدیران، علما و بزرگان استان مقاوم سیستان و بلوچستان که در ارتباط با آزادی این مرزبانان عزیز کمال همکاری را به عمل آورده‌اند، صمیمانه تشکر و قدردانی نماید. 

واقعا آدم نمیدونه تبریک بگه یا تسلیت!...

۱ نظر ۱۷ فروردين ۹۳ ، ۱۴:۲۵
پریچهـــــر

برای سال جدید...

یکسال گذشت.........بیایید کارهای زشت گذشته را کناربگذاریم و کارهای زشت جدید یاد بگیریمزبان درازی

۱ نظر ۱۷ فروردين ۹۳ ، ۰۷:۱۴
پریچهـــــر

تقدیم به مادربزرگ های خوبِ ما .

عشق یعنی کسی تو خونه هست که یادش نمیره هر روز صبح، گلدونا رو آب بده .

عشق یعنی برای تو و دیگران همیشه یه خونه هست که چراغش روشنه، که خونۀ امیدته .

عشق یعنی صبح، وقتی همه خوابند، یکی بیداره، یکی رفته واسه همه نون تازه بگیره

۲ نظر ۱۶ فروردين ۹۳ ، ۱۰:۱۹
پریچهـــــر

حین گفتگو، صبر و منطق ما، طرف مقابل را در بیان حرفهایش شجاع میکند.

صبور و منطقی باشیم تا اطرافیانمان فرصت ابراز خود را بیابند

par

۱ نظر ۱۳ فروردين ۹۳ ، ۱۹:۵۷
پریچهـــــر

خدایا میشه امشب که خوابیدم صبح بیدار نشم؟.............ظهر بیدارشم ، خسته ام خیلی...

۱ نظر ۰۴ فروردين ۹۳ ، ۲۰:۳۹
پریچهـــــر

هنوز  راه شهادت باز است گر اهل باشی...

 علی خلیلی طلبۀ ناهی از منکر امروز در گذشت

۶ نظر ۰۳ فروردين ۹۳ ، ۱۹:۲۳
پریچهـــــر
آرام بگیر، خدا همین جاست


  • ابزار بدون تبلیغات