حتی اگر گریه هایمان از خستگی، از گیر و گرفت های زندگیست
همین که در حسینیه ایم
تو اشک ها را بنام خود بزن
و رها کن بقیه را...
.
.
.
سر همچنان به سجده فرو برده ام ولی
در عشق، سالهاست که فتوا عوض شده!*
حتی اگر گریه هایمان از خستگی، از گیر و گرفت های زندگیست
همین که در حسینیه ایم
تو اشک ها را بنام خود بزن
و رها کن بقیه را...
.
.
.
سر همچنان به سجده فرو برده ام ولی
در عشق، سالهاست که فتوا عوض شده!*
عصر جمعه است و اشک میریزی برای مان
آنوقت
تو را یوسف نام گذاشته ایم
خودمان ، یعقوب!
.
.
شکر خدا که علی را به ما داد؛ علی(ع) که جمع اضداد است که شجاعت و لطافت، سخت کوشی و قناعت، و حیا و صراحت اش در حدود درک یک ذهن نمیگنجد.
علی ، زاهدی بود که زنان جوان را سلام نمیداد، مبادا کدورتی بر جان پاکش بنشیند. علی اینطورها مردِ مردستان شد، علی شد.
.
.
آقایی که شما باشید! خدا میداند به شعور و پاکی برادران مومنم شکّی ندارم ، اما حقیقتیست لغزنده بودن زمینی که در فاصلۀ بین دو نامحرم است؛ آنچنان گِلی دارد که شیران و پیلان بر آن لغزیده اند. که علی(ع)، آن ستون هستی از آن حذر داشت!
آقایی که شما باشید! به این خانه آمدید قدمتان بروی چشم، و چشمتان بی بلا انشالله
اما قدم فراتر از مرزهایی که نباید، نگذارید.
اینجا مخاطبتان "اول شخص جمع" است و "پیام خصوصی" برای کسی که نمیشناسید معنایی ندارد(مگر به اضطرار).
نویسندۀ این سطور ، همچنین از "مزاح و مزه پرانی و بذله گویی" با مردان نامحرم، بیزار است؛ که نه فقط حقیر بلکه حضرت خالق -تعالی- چنین سلوک را خوش نمیدارد.
.
شکر خدا که علی را داریم تا زندگی بی نظیرش سرمشق دفترهایمان باشد.
حرف دیگری ندارم، دعای مهربانترین مادر چراغ راهتان.
یاحق.