کنار خیابان ایستاده باشی، یک ماشینی بیاید، بی هوا، بگذرد از پیش روت، چرخ هایش با شیطنتی تمام لیز بخورند بر خیابان و قیــــــــــــــژژژژ، ...
کنار خیابان ایستاده باشی، یک ماشینی بیاید، بی هوا، بگذرد از پیش روت، چرخ هایش با شیطنتی تمام لیز بخورند بر خیابان و قیــــــــــــــژژژژ، ...
یک قاعدۀ حقوقی هست که سفاهت را از موانع صحت معامله میداند؛
سِفه یعنی عدم رشد و شخص سفیه اهلیت ورود به معاملات را ندارد.
داشتم فکر میکردم
معاملات دیگری هم هست، اعمالی که به اقتضای خود نیازمند میزان بالاتری از رشد هستند؛ و اگر رشد نکرده باشی، اگر سفیه مانده باشی، قطعاً جز "خسران" تحصیل نخواهی نمود.استادی میفرماید: «حواستان باشد در زندگی چه میخرید، چه میفروشید، بدانید چه میدهید ، چه میگیرید»
دنیا عجیب موجودیست، هم خودش بازار است، هم خریدار، هم فروشنده. غفلت کرده باشی مالُ التّجاره ات را به فنا میبرد و تو مانده ای و سرابی که فکر میکردی "سود" است.فکر کن، گنج تو، تنها سرمایه ات، عمرت را بهر تحصیل چه میدهی؟ مبادا آنچه میخری کالای پِرت و بی بهایِ این مکّاره تاجر باشد!
به هرحال فرق سفیه و رشید(رشدیافته) در معامله آشکار میشود.
تلنگری بود اول به خودم
خواهر کوچک همه شما.
............................................
تا حدودی بیربط نوشت:
عشق مثل امواج فراصوت، در اطراف ما هست؛ شنیدنش "گوش" میخواهد.
par