پلک

پلکـــی زده ام،نامه رسان آمده رفتــــــه...

پلک

پلکـــی زده ام،نامه رسان آمده رفتــــــه...

پلک

میگویند،آن "ساعت" که فرا رسد، خواهی دید: تمام مکثت در اینجا،نیم روزی بیش نبوده، که حتی کمتر.*
همه چیز شبیه یک خواب کوتاه نیمروزی، به پلک گشودنی تمام میشود!
...
اینجا را گذاشته ام "پلک" که مَتّه شوم روی اعصابم، که هِی هرروز یادم بیاید همۀ زندگی به قدر پلک بر هم زدنی بیش نیست ، که حواسم باشد در فاصلۀ بین دو پلک، چه دارم میکنم!
یادم بماند، پلک، سنگین شود اگر، باخته ام تمام بخت را...
................
*35 احقاف
____________________________________________
پــریــچــهــــــر



طبقه بندی موضوعی

اسیر یک قفس خانگیست پروازت*

سه شنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۳، ۱۰:۳۴ ب.ظ

درها را باز بگذار

او که به رفتن فکر میکند

رفته.

par

........................

 *عنوان: مهدی فرجی

نظرات  (۵)

کاش کسی بیاید

که

وقت رفتن

نرود....

۲۱ آبان ۹۳ ، ۲۳:۴۰ کمی بودن ...
بله واقعا:(
ای کاش مرا درک میکردی قبل از رفتن
شاید با تو گریختم از این خانه ...
.........................
موید باشید
پاسخ:
گاهی هم مبدا گریز خودت میشوی
به رفتن فکر میکنم ولی درها بسته اند اگر شما آشنایید بگو بازشان کنند
اون که رفته......:(

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آرام بگیر، خدا همین جاست


  • ابزار بدون تبلیغات