در شرح حال برخی بزرگان آمده:
در رمضان الکریم، از فردای لیلة القدر ، شروع میفرمایند به مهیا ساختن خویش برای لیلة القدر سال بعد...
...............
+ از این جهت که، تا شروع ماه مبارک رمضان حدود سه ماه و 20 روز مانده!
در شرح حال برخی بزرگان آمده:
در رمضان الکریم، از فردای لیلة القدر ، شروع میفرمایند به مهیا ساختن خویش برای لیلة القدر سال بعد...
...............
+ از این جهت که، تا شروع ماه مبارک رمضان حدود سه ماه و 20 روز مانده!
اهل این حوالی نیستم، مادرم میگفت.
آمده ام که نمانم ، که بروم اصلاً؛ سالهاست دارم میدوم که از ماندن فرار کرده باشم اما هنوز همینجام!
شبیه اهالی این حوالی اهلی شده ام گویی؛ و دیگر، رفتنم همان در "ماندن" بودن است.
.
مادرم عروس کاجها بود و میگفت: «یا شناسنامه ات را عوض کن، یا پیِ شَهرت بگرد.»
و من دنبال کفشی ام تازگی ها، که پایم را نزند و رفیق سفر باشد.
نمیدانی،
بخدا نمیدانی ،چه دشوار است بستن این چمدان !
.....
یاحق.
گاهی، کاری که چشم های بی رغبت یک رهگذر با آدم میکند؛ به سالها، لشکر سلم و تور نتواند!
.
.
.
که عالیجنابی بوده باشی
سالهاست لشکرش مرده، دشمن خانه اش را به یغما برده و هنوز دلگرم شمشیریست که زنگارش از پای درآورده!
.....
+نسیمی کافیست اینطور وقت ها، تا ستونهای پوشالیت را بریزاند؛
.....
+ممنون غریبه؛
+مرا کشت تا دوباره به دنیا بیاورم خودم را.
+این نوشته هم بسی نامتجانس اند کلماتش و موسیقی بیربط جملاتش با هم ، زبان حال نگارنده است.
par