پلک

پلکـــی زده ام،نامه رسان آمده رفتــــــه...

پلک

پلکـــی زده ام،نامه رسان آمده رفتــــــه...

پلک

میگویند،آن "ساعت" که فرا رسد، خواهی دید: تمام مکثت در اینجا،نیم روزی بیش نبوده، که حتی کمتر.*
همه چیز شبیه یک خواب کوتاه نیمروزی، به پلک گشودنی تمام میشود!
...
اینجا را گذاشته ام "پلک" که مَتّه شوم روی اعصابم، که هِی هرروز یادم بیاید همۀ زندگی به قدر پلک بر هم زدنی بیش نیست ، که حواسم باشد در فاصلۀ بین دو پلک، چه دارم میکنم!
یادم بماند، پلک، سنگین شود اگر، باخته ام تمام بخت را...
................
*35 احقاف
____________________________________________
پــریــچــهــــــر



طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب شعر» ثبت شده است

نهایتاً... من اشلی هستم، تو اسکارلت اوهارا، اینجا بشود امریکای دوپاره. من دکتر ژیگوا هستم، تو لارا، این جا بشود روسیۀ انقلابی. آخرش میگویم "عشق اگر خوش عاقبت بود که راه نمیکشید به سینما".

-دکتر داتیس-

.

..................

*یغما گلرویی:  -مگر تو با ما بودی-

۶ نظر ۱۳ آذر ۹۳ ، ۲۱:۰۴
پریچهـــــر

بنام خداوند بخشنده مهربان سلام. این پست را گذاشتم برای مخاطبانی که کمی تا قسمتی الی خیلی اهل مطالعه هستند نام کتاب رودخانی را شاید شنیده باشید اگر هم نشنیدید الان شنیدید!

پس اگر اندکی هم اهل مطالعه (به خصوص شعر) و همچنین به دنبال کاری هستید که هم از بُعد فنی و زبانی و هم از بعد محتوا قوی باشد، این کتاب را حتماً بخوانید.

از میان کتب شعری که تا حالا خوانده ام این یکی واقعاً چیز دیگری بود

ضمناً این را هم شنیده ام که این کتاب از جمله کتابهای مورد علاقه رهبری است

......................................

شاعر: محمد مهدی سیار

انتشارات: شهرستان ادب

۳ نظر ۱۹ مرداد ۹۳ ، ۱۴:۰۴
پریچهـــــر
آرام بگیر، خدا همین جاست


  • ابزار بدون تبلیغات