وقتی شبانه به کابوس بی نور کوچه میروی!*
پنجشنبه, ۱۳ آذر ۱۳۹۳، ۰۹:۰۴ ب.ظ
نهایتاً... من اشلی هستم، تو اسکارلت اوهارا، اینجا بشود امریکای دوپاره. من دکتر ژیگوا هستم، تو لارا، این جا بشود روسیۀ انقلابی. آخرش میگویم "عشق اگر خوش عاقبت بود که راه نمیکشید به سینما".
-دکتر داتیس-
.
..................
*یغما گلرویی: -مگر تو با ما بودی-
سلام. خانوم جنقی. ممنونم ما هم خوبیم به خوب بودن شما.
راستش منم همین مشکل را دارم اما به وجه دیگری. اونم این که اسم وب پلک شما از تو لیست پیوند ها خذف شده و به هیچ وجه ثبت نمیشه و نمیدونم ایراد از کجاست. قالب را هم عوض کردم اما بازم نشد.
بیخیال. آدرس جی میلم تو پروفایلم هستش.
دیشب تو دانشکده سیر و سفر میکردم. با استاد مولوی کلاس داشتیم. چه کلاسی بود سرتاسر طنز از استاد مولوی. (یادش بخیر چه استاد گلی بود اینم بگم که اون وقت ها سر کلاس های ما خیلی جدی بودن و مثال ها و توصیف هایی که میدادن متناسب با کلاس بودش. با چند تا از بروبچ فقه و حقوق دانشگاه آزاد همکار هستم دیدن و شنیدن داشته حرکات و گفته های استاد سر کلاس هاس اونا.........)