گاه
او که در نخستین پله ها
خالی کرده زیر پایت را
.
.
نامرد نیست
دور اندیشْ رفیقیست
که سقوطت را
از بام
تاب ندارد...
par
گاه
او که در نخستین پله ها
خالی کرده زیر پایت را
.
.
نامرد نیست
دور اندیشْ رفیقیست
که سقوطت را
از بام
تاب ندارد...
par
به بهانه ات، این روزها
میگفت اسمش طباطبایی، یا نمیدانم یک چیزی شبیه این بود؛ گفت: مُهر میخواهی بخری که چه؟ طباطبایی (یا حالا آن اسمی که یادم نیست) به همه نفری سی تا مُهر میدهد، فقط 30تا، یکی هم بیشتر بشود حرام است، فقط 30تا.
شرمسار
.............
سعی میکرد رمز لپتابشو باز کنه آخه مدتها بود به دخترش شک کرده بود.
اسمهایی که چندبار اینور اونور از زبونش شنیده بود رو امتحان کرد:
.mehrdad (error...).M E H R D A D (error...).amir
(error...)
بیفایده بود؛ حدس میزد:
.(!ESHGH(error...) .DELDEDE(errror
باز نمیشد
مرد ، نا امید به صندلی تکیه داد و سرش رو به اطراف چرخوند، ناگهان چشمش به عروسک فانتزی کنار لپتاپ افتاد و برگۀ چسبیده به صورتش، که روش نوشته شده بود: اگر لپتاپ رو لازم داشتی، رمزش " پ د ر" .
par