پلک

پلکـــی زده ام،نامه رسان آمده رفتــــــه...

پلک

پلکـــی زده ام،نامه رسان آمده رفتــــــه...

پلک

میگویند،آن "ساعت" که فرا رسد، خواهی دید: تمام مکثت در اینجا،نیم روزی بیش نبوده، که حتی کمتر.*
همه چیز شبیه یک خواب کوتاه نیمروزی، به پلک گشودنی تمام میشود!
...
اینجا را گذاشته ام "پلک" که مَتّه شوم روی اعصابم، که هِی هرروز یادم بیاید همۀ زندگی به قدر پلک بر هم زدنی بیش نیست ، که حواسم باشد در فاصلۀ بین دو پلک، چه دارم میکنم!
یادم بماند، پلک، سنگین شود اگر، باخته ام تمام بخت را...
................
*35 احقاف
____________________________________________
پــریــچــهــــــر



طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یاری امام» ثبت شده است

کجا هستند برادران من! همانها که براه حق آمدند و در راه حق گام برمیداشتند، کجاست عمّار...(سپس دست به محاسن شریف خود زد و مدت طولانی گریست؛ پس از آن فرمود) : آه بر برادرانم همانها که قرآن را تلاوت میکردند و به کار میبستند، در فرایض دقت میکردند و آن را به پا میداشتند، سنتها را زنده  کرده و بدعت ها را میریزاندند!
نهج البلاغه، خطبه182
.........
+امام زمان شون بود...

۱ نظر ۰۶ بهمن ۹۳ ، ۲۱:۳۷
پریچهـــــر
آرام بگیر، خدا همین جاست


  • ابزار بدون تبلیغات