ما هیچ...
شنبه, ۳ آبان ۱۳۹۳، ۱۲:۲۱ ق.ظ
محرم آمد...
.
.
.
۹۳/۰۸/۰۳
اعظم الله اجورکم فی مصیبت مولانا الحسین(ع)
در این ایام و لیالی همدیگه رو دعا کنیم که خداوند فرمود موسی با زبانی مرا بخوان که با آن گناه نکرده ای (و آن زبان زبان دوست است) محتاج دعای شما خوبان و حسینیان هستم
کولاک سید حمید رضا برقعی:
مرثیه در مرثیه شور وتلاطم گفتند
همه ارباب مقاتل به تفاهم گفتند
گرد وخاکی شد و ازخیمه دو تاآینه رفت
ماه از میسره خورشید هم از میمنه رفت
ناتوانم که مجسم کنم این همهمه را
پسر ام بنین و پسر فاطمه را
قمر هاشمی از اصل و نسب میگوید
دیگری هم أنا قتّال غرب میگوید
پرده افتاده و پیداشده یک راز دگر
سر زد از هاشمیان بازهم اعجاز دگر
گفتم اعجاز ، از اعجاز فراتر دیدند
زور بازوی علی را دو برابر دیدند
شانه درشانه دوتاکوه سراسر محشر
حمزه و جعفر طیار، نه ، طوفانی تر
شانه در شانه دو تا کوه خودت می دانی
در دل لشگر انبوه خودت می دانی
که در آن لحظه جهان از حرکت افتاده است
اتفاقی است که یکبار فقط افتاده است
ماه را من چه بگویم که چنین هست و چنان
شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان
ماه در کسوت سقا به میان آمده است
رود برخواست که موسی به میان آمده است
رود از بس که شعف داشت تلاطم میکرد
رود با خاک کف پاش تیمم میکرد
ماه افتاده در آیینه ز تصویر بگو
مشک لبریز شد از علقمه تکبیر بگو
ماه اگر چه همه علقمه را پیموده
غرقه گشته ست و نگشته ست به آب آلوده
رود را تا به ابد تشنه مهتاب گذاشت
داغ لبهای خودش را به دل آب گذاشت
لب اگر تر کند ازچشمه دریا عباس
چه جوابی بدهد ام بنین را عباس
دیگر این مشک نه مشک است که میخانه اوست
چشم امید رباب است که بر شانه اوست
دستش افتاده ولی راه دگر پیدا کرد
کوه غیرت گره کار به دندان وا کرد
می توانست به آنی همه را سنگ کند
نشد آنگونه که میخواست دلش جنگ کند
چه بگویم که چه شد؟یا که چه بر سر امد؟
ناگهان رایحه چادر مادر آمد
پسرم ، دست مریزاد قیامت کردی
تا نفس داشتی از عشق حمایت کردی
آسمان ها همه یکپارچه بارانی توست
من بمیرم، عرق شرم به پیشانی توست
آه برخیز که گهواره به غارت نرود
دختر فاتح خیبر به اسارت نرود..
(التماس دعا)