پلک

پلکـــی زده ام،نامه رسان آمده رفتــــــه...

پلک

پلکـــی زده ام،نامه رسان آمده رفتــــــه...

پلک

میگویند،آن "ساعت" که فرا رسد، خواهی دید: تمام مکثت در اینجا،نیم روزی بیش نبوده، که حتی کمتر.*
همه چیز شبیه یک خواب کوتاه نیمروزی، به پلک گشودنی تمام میشود!
...
اینجا را گذاشته ام "پلک" که مَتّه شوم روی اعصابم، که هِی هرروز یادم بیاید همۀ زندگی به قدر پلک بر هم زدنی بیش نیست ، که حواسم باشد در فاصلۀ بین دو پلک، چه دارم میکنم!
یادم بماند، پلک، سنگین شود اگر، باخته ام تمام بخت را...
................
*35 احقاف
____________________________________________
پــریــچــهــــــر



طبقه بندی موضوعی

سرمست

يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۲۱ ق.ظ

گاهی حکایت حالت میشود حکایت زخمویی سرخوش، که زخمِ بر چهره اش را آنقدر، هر روز در آینه دیده گویی دیگر جزئی از خود میداندش.

مثل اینکه یادت رفته باشد صورت که نباید جای زخم باشد؛ اصلاً انگار اگر نباشد چیزی از تو سرجایش نیست.

دیگران هم همینطوری عادت کرده اند اینکه تو را زشت ببینند، انگار آنها هم متوجه اش نیستند یا اگر باشند شانه بالا می اندازند و به روی خود نمی آورند؛ تو  هم با همین خیال، آسوده ای؛ به اینکه کسی حواسش نیست، به اینکه اصلاً مهم نیست ، به جایی برنمیخورد که...

بعد، یک روز یک عابری که هیچ سر و سرّی هم باتو ندارد، اصلاً نمیدانی از کجا پیدایش میشود، یک هو مقابلت سبز شده، در صورتت نگاه میکند و میگوید: « إ... صورتت چرا زخمه؟!»

و همینجوری، یک هو، ساده، رد میشودو همینجوری،به همین یکهویی، بیدار میشوی ازخواب، گیج تلنگری که خورده به آسودگیهات، کم کم حواست سر جایش می آید، تازه یادت می افتد باید خجالت بکشی.

........

پ.ن:امان از زخم هایی که درد نمکنند

par

نظرات  (۷)

چه زشتی هایی که در ما هست و نمیبینم. اما از زخم هایی که درد نمیکنند. امان از روزی که پرده ها برافتند، نه تو مانی و نه من.
پاسخ:
حرف حساب
چرا باید خجالت بکشیم؟
پاسخ:
همیشه چیزهایی هست که باید ازشان خجالت بکشیم چیزهایی که چون بهشان عاادت کردیم قبحشان را نمیبینیم چرایی اش به همان ،بودنش است. چون هست باید بکشیم...
قلب ها برمی گردند،اما شکستگی و زخمشان ،التیام نمی یابد و همواره همراهشان است
انسان ها بر می گردند، اما احساس و اعتمادشان ،دیگر آن اولی نیست...
امان از زخم هایی که درد نمکنند. امان
چقدر ترسناکه این جمله
پاسخ:
و امان از درد هایی که زخم ندارند، اصلا نمیدانی کجا دنبالش بگردی
نمیدانم چه بگم
پاسخ:
من هم
۲۲ تیر ۹۳ ، ۰۶:۳۵ از ماده حمد
از اونی که عیب رو بیان میکنه که هیچ گاهی از آینه بیچاره که تقصیری ندارد هم بیزار میشویم
۲۲ تیر ۹۳ ، ۰۶:۳۳ م مثل مذنب
آیا انها که با تو آشنایند اگر بگویند صورتت زشت شده/ازشون دلخور نمیشی؟؟نگو نمیشی که میشی
توی آینه روی من بیچاره سیاه است
وجا داردازاین شرم بمیرم که بمیرم که بمیرم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آرام بگیر، خدا همین جاست


  • ابزار بدون تبلیغات